«سبیل» در لغت به معنای راه است و در مذکر و مؤنث یکسان است. همچنین بر هر چیزی که با آن بتوان به نیکی و یا بدی رسید، سبیل اطلاق می‌شود. (1) ابن فارس معتقد است کلمه سبیل دارای دو معنای اصلی است: الف) رها شدن از بالا به سوی پایین، چنان‌که گفته می‌شود: «اسبلت السّتر» (پرده را از بالا رها کردم) یا «اسبلت السحابّه ماءها» (ابر آب خویش را جاری ساخت). ب) امتداد؛ متناسب با همین معنا به راه «سبیل» گفته شده است؛ زیرا در طول امتداد دارد (2) و به مسافر درمانده که زاد و توشه‌ای ندارد، به جهت رابطه‌اش با پیمودن راه، ابن السبیل گفته‌اند. (3)
 

کاربردهای سبیل در قرآن

1. راه زمینی

قرآن کریم می‌فرماید: «وَأَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَأَنْهَاراً وَسُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (4) «سُبُلاً» جمع سبیل است و به قرینه «فِی الْأَرْضِ» به معنای راه‌های زمینی است؛ بنابراین معنای آیه چنین است: «و در زمین کوه‌هایی استوار افکند تا شما را نلرزاند و رودها و راه‌هایی [پدید آورد] تا شما راه یابید».
خدای متعال در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً» (5) یا در آیه‌ای دیگر سبل را با قید «فِجَاجاً» آورده، می‌فرماید: «وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِسَاطاً لِّتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلاً فِجَاجاً»: (6) خدا برای شما زمین را بستری گسترده قرار داده است تا در راه‌های فراخ آن سیر کنید. همچنین قرآن کریم درباره عبرت گرفتن از سرنوشت شوم قوم لوط که شهرهای ویران شده آنان بر سر راه رهگذران است، می‌فرماید: «وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقِیمٍ»؛ (7) ویرانه‌های سرزمین قوم لوط بر سر راهی که همچنان ماندگار است قرار دارد. در قصه حرکت حضرت موسی (علیه‌السلام) به سوی مدین نیز آمده است: «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى‏ رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ»: (8) هنگامی که به سوی مدین روی آورد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند. به قرینه کلمه «توجه» و «مدین» و «یهدینی» می‌توان گفت مقصود از «سَواء السّبیل» راه زمینی است که موجبات نجات حضرت موسی (علیه‌السلام) از دست فرعونیان را فراهم آورد.


 

2. استعاره از توالد و تناسل

یکی از اهداف رسالت انبیا مبارزه با مفاسد اخلاقی و جنسی است. خداوند در قصه حضرت لوط می‌فرماید: «أَءِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ». (9) «تَأْتُونَ الرِّجَالَ» به قرینه سیاق آیه که در مقام بیان مفاسد جنسی قوم لوط است، کنایه از لواط است و مقابله «تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ» با آن دلالت می‌کند که مقصود از این جمله دوری از زنان و بستن راه توالد و تناسل است. استفهام در کلمه «أئنّکم» نیز که با نون تأکید آمده است، بیانگر این است که قبح عملِ ذکر شدهی بعد از آن به قدری روشن است که هیچ خردمندی در آن تردید نمی‌کند و این وضوح و روشنی با این تفسیر سازگار است که مقصود از «تَأْتُونَ الرِّجَالَ» لواط و مراد از «تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ» دوری از زنان و بستن راه توالد و تناسل باشد. (10) برخی جملهی فوق را به معنای بستن راه مسافران و عابرین دانسته‌اند و برخی دیگر آن را به راهزنی و سرقت اموال مسافران تفسیر کرده‌اند؛ ولی معنای اول با توجه به قرائن پیشین مناسب‌تر است.


 

3. استعاره از دین

در برخی آیات به قرینه سیاق می‌توان کلمه‌ی سبیل را به معنای دین الهی و راه حق دانست. قرآن درباره قضاوت نادرست عده‌ای از اهل کتاب می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاَءِ أَهْدَى‏ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً»: (11) آیا ندیدی کسانی را که بهره‌ای از کتاب به آنان داده شد، به «جِبْتِ» و «طاغُوتِ» ایمان می‌آورند و درباره کافران می‌گویند: اینان از کسانی که ایمان آورده‌اند از جهت دینی هدایت‌یافته‌ترند.

مقصود از سبیل می‌تواند دین باشد، به قرینه مقابله بین کسانی که به جبت و طاغوت ایمان دارند و کسانی که مؤمن به توحیدند و نیز سیاق آیه که بیانگر قضاوت اهل کتاب درباره کافران و مؤمنان است. از سوی دیگر کاربرد کلمه «أَهْدَی» در کلام اهل کتاب تأیید کننده این است که سخن از مقایسه بین دو دین بوده است. سبب نزول آیه نیز همین معنا را تأیید می‌کند. کافران قریش به کعب بن اشرف یهودی در مکه گفتند: آیا دین ما بهتر است یا دین محمد و اصحاب او؟ وی در پاسخ گفت: دین شما بهتر و قدیمی‌تر است و دین محمد جدید است. آیه بالا در پاسخ به این گفته نازل شد. (12)

کلمه سبیل در این آیه نیز به معنای دین است: «ادْعُ إِلَى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ». (13) استفاده از ابزار حکمت و موعظه نیکو و جدال احسن برای دعوت به «راه پروردگار» با این مطلب تناسب دارد که مقصود از «سَبِیلِ رَبِّکَ» دعوت به معارف دینی و احکام آن باشد، چنان‌که ذیل آیه، عبارت «ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ» و «أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» قرینه بر این است که «سَبِیلِ رَبِّکَ» همان دین الهی است که برخی به سوی آن هدایت می‌شوند و بعضی دیگر گمراه.


 

4. استعاره از اطاعت الهی

در برخی از آیات، کلمه سبیل استعاره از اطاعت خداوند و دستورهای الهی آمده است، همانند: «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ» (14) و «یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَالَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»: (15) در آن روز که صورت‌های آنان در آتش دگرگون خواهد شد، می‌گویند: ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم و می‌گویند: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم. پس آنان ما را گمراه ساختند. به قرینه کلمه «تطع» در آیه اول و «أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُول» در آیه دوم، می‌توان مقصود از «سبیل» در هر یک از دو آیه را همان اطاعت الهی دانست.
 

5. استعاره از گناه و عقاب

خداوند متعال درباره کسانی که از جهاد معذورند و نیز افرادی که علی‌رغم توانایی از جهاد تخلف می‌کنند می‌فرماید: «لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى‏ وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»، (16) «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَعْلَمُونَ». (17)

شرکت در جهاد به همراه رسول گرامی اسلام، امری واجب و تخلف از آن گناه و موجب عقوبت الهی بوده است، چنان‌که سیاق آیات بر آن دلالت می‌کند. خداوند در آیه بالا درباره متخلفان می‌فرماید: «خداوند بر دل‌های آنان مُهر زده است» و در ادامه گوید: «هنگامی که به سوی [متخلفان از جهاد] بازگردید، از شما عذرخواهی می‌کنند. بگو: عذرخواهی نکنید. ما هرگز شما را باور نخواهیم کرد؛ چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته و خدا و رسولش اعمال شما را می‌بینند. سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است، بازگشت داده می‌شوید و او شما را به آنچه انجام می‌دادید، آگاه می‌کند». (18)

می‌توان گفت سیاق تهدیدآمیز آیه‌ی بالا دلالت می‌کند که مقصود از «سبیل» - که از معذوران از جهاد همانند ضعیفان، بیماران و آنانی که وسیله‌ای برای جهاد ندارد نفی شده است - گناه و عقوبت است، چنان‌که درباره گروه مقابل یعنی ثروتمندانِ متخلف فرمود است: «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ». در این جمله نیز منظور از کلمه «سبیل» گناه و عقوبت است.

یکی دیگر از آیاتی که در آن کلمه سبیل تفسیر به گناه و حرمت شده است، در سوره آل عمران است که می‌فرماید: «وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلیْکَ وَمِنْهُم مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لاَ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمَاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ». (19)

آیه بیانگر اعتقاد برخی از اهل کتاب درباره اموالِ غیر همکیشانشان است. بعضی از آنان خود را متعهد به ادای امانت می‌دانستند؛ اگرچه امانت بسیار ارزشمند و زیاد بود و بعضی دیگر بر این اعتقاد بودند که اموال غیر اهل کتاب مباح است و اگر به اموال آنان دست می‌یافتند، هر چند ناچیز از خوردن آن مضایقه‌ای نداشتند؛ اگرچه آن مال به رسم امانت نزد آنان بود. ایشان این حکم را به دروغ به کتاب آسمانی خود نسبت می‌دادند. (20)

قرآن کریم عقاید این دو گروه را بیان کرده می‌فرماید: «و در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنان بسپاری، به تو بازمی‌گردانند و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی‌گردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آنان ایستاده باشی. این به دلیل آن است که می‌گویند ما در برابر امیین (غیر یهود) مسئول نیستیم و بر خدا دروغ می‌بندند؛ در حالی که می‌دانند». سیاق آیه دلالت دارد که مقصود از سبیل در جمله «لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ»، گناه و عقوبت است؛ زیرا مضمون آیه مربوط به ادای امانت است که وجوب ادای آن، اصلی پذیرفته شده است. این عده از اهل کتاب با این بهانه که صاحبان اموال، امّی و غیر همکیش آنان‌اند، می‌خواستند گناه تصرف در اموال را نفی کنند؛ علاوه بر اینکه ذیل آیه دلالت می‌کند این عمل را به دروغ به خداوند نسبت می‌دادند. طبیعی است افترا و دروغ بستن به خدا مربوط به حکم امانتداری آنان نسبت به امیین بوده است. گفتار مفسران در توضیح آیه نیز در همین راستاست. (21) سبیل به همین معناست. در دیگر کلام الهی که می‌فرماید: «وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ * إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ». (22) به قرینه ذیل آیه که در آن وعده عذاب آمده، سبیل به معنای عقوبت و گناه است؛ بنابراین معنای آیه چنین است: «کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، گناهی بر او نیست. عقوبت و گناه بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند». برخی مفسران نیز همین معنا را بیان کرده‌اند. (23)


 

6. استعاره از جهاد

خداوند در سوره توبه دستور به حرکت برای جهاد داده و فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ» (24) سیاق آیات درباره حرکت و سفر جهادی است، چنان‌که در آیه چهل و یکم پس از دستور به حرکت و کوچ کردن می‌فرماید: «وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ» و در ادامه وضعیت متخلفان از جهاد و مؤمنان و شرکت کنندگان در جهاد را بیان می‌کند. مفسران آیه را مربوط به غزوه تبوک دانسته‌اند و به همین دلیل به صراحت «فِی سَبِیلِ اللّهِ» را به جهاد تفسیر کرده‌اند؛ زیرا جهاد راه رسیدن به خوشنودی خداوند و بهشت است. (25)

سبیل به همین معناست در دیگر کلام الهی که می‌فرماید: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى‏ إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الْدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ». (26) کلمه «ضَرَبْتُمْ» به معنای مسافرت و سیر در زمین است و چون مقید به «سَبِیلِ الله» شده است، مقصود جهاد با دشمنان است. جمله بعدی نیز قرینه بر سفر جهادی و برخورد با دشمنان است، آنجا که می‌فرماید به بهانه به دست آوردن سرمایه ناپایدار دنیا، به کسی که اظهار صلح و اسلام می‌کند نگویید «مسلمان نیستی». مفسران نیز شأن نزول آیه را درباره یکی از سرایای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته‌اند که در آن، یکی از فرماندهان فردی را به ناروا و علی‌رغم اظهار اسلام کشته بود. (27)

خداوند متعال می‌فرماید: «مَاکَانَ لْأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الْأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَن نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَیُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَنَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَیَطَأُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَیَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ». (28)

صدر آیه مربوط به لزوم شرکت مسلمانان در جهاد و لزوم همراهی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و کلمه «ذلک» بیانگر پاداش آن. جمله «لایطئون» و «لاَیَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ» نیز مربوط به جهادگران است؛ بر همین اساس می‌توان مقصود از «فِی سَبِیلِ اللّهِ» را جهاد و مبارزه دانست و معنای آیه چنین خواهد بود: «بر اهل مدینه و بادیه‌نشینان اطراف روا نیست که از رسول خدا تخلف کنند و برای حفظ جان خویش از جان او چشم بپوشند. این به سبب آن است که هیچ تشنگی، خستگی و گرسنگی در راه خدا و جهاد به آنان نمی‌رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌شود برنمی‌دارند و ضربه‌ای از دشمن نمی‌خورند، مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحی برای آنان نوشته می‌شود»؛ البته برخی مقصود از «سَبِیلِ اللّهِ» را اطاعت الهی دانسته‌اند و جهاد را مصداقی از آن به شمار آورده‌اند؛ اما قرائن ذکر شده مؤید نظریه اول است.

در آیه «وَأَنْفِقُوْا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» (29) نیز به همین معناست؛ زیرا پنج آیه قبل آن مربوط به جهاد است. بر این اساس است که برخی مفسران نوشته‌اند: خداوند در این آیه فرمان به انفاق مال جهت برپاداشتن جهاد در راه خدا داده است. (30) اگرچه سبیل‌ الله شامل تمامی اوامر الهی و ابواب برّ می‌شود، در جهاد کاربرد زیادی یافته است؛ زیرا بذل جان نهایت جود است و در جهاد، جان آدمی به خطر می‌افتد و در آن «سَبِیلِ اللّهِ» ظهور و جلوه بیشتری دارد. (31) از سوی دیگر نهی از افکندن به هلاکت می‌تواند بیانگر فلسفه انفاق در جهاد باشد؛ بدین معنا که عدم انفاق موجب می‌شود جهاد با دشمنان سامان نیابد و سلطه دشمنان موجب هلاکت و بدبختی مسلمانان شود. از ابوایوب انصاری نقل شده است این آیه زمانی نازل شد که پس از گسترش اسلام و کثرت مسلمانان، در پنهان با خود گفتیم: خوب است به اصلاح اموال خود بپردازیم. آیه اعلام کرد در ترک جهاد و مشغول شدن به مال و فرزند، هلاکت و بدبختی است. (32)
 

7. استعاره از حق

خداوند متعال می‌فرماید: «مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ». (33) جمله «یَقُولُ الْحَقَّ» می‌تواند قرینه باشد که «السَّبِیلَ» به معنای حق است؛ بنابراین ترجمه آیه چنین خواهد بود: «و فرزندخوانده‌های شما را [خداوند] فرزند حقیقی شما قرار نداده است. این سخن شماست که به دهان خود می‌گویید؛ اما خداوند حق را می‌گوید و او به حق هدایت می‌کند».

خداوند متعال می‌فرماید: «یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى‏ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ». (34) مقصود از «سَبِیلِ اللهِ» به قرینه عطف و مقابله با کلمه «بِالْحَقِّ» و «فاء تفریع» به معنای حق است؛ (35) بنابراین معنای آیه چنین خواهد بود: «ای داوود ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم. پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از حق (راه خدا) بازمی‌دارد.


 

8. استعاره از حجت و برهان

قرآن کریم می‌فرماید: «فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً». (36) جمله «لَن یَجْعَلَ اللّهُ» به لحاظ سیاق، درباره قیامت است؛ بدین معنا که کافران در آخرت هیچ‌گونه غلبه‌ای بر مؤمنان نخواهند داشت و حکم به نفع مؤمنان خواهد بود.

از سوی دیگر می‌توان گفت کلمه سبیل، نکره در سیاق نفی است و مفید عموم نسبت به دنیا و آخرت خواهد بود. براساس روایت امام رضا (علیه‌السلام) مقصود از سبیل «حجت و برهان» است. از حضرت در تفسیر آیه نقل شده است که فرمود: «فاما قوله عزّوجلّ و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً فانّه یقول لن یجعل الله لِکافِرٍ علی مؤمنِ حجةً وَ لَقد اَخبرالله تعالی عَن کُفّارٍ قتلوا النّبیّین بغیر حقٍّ و مع قتلهم ایّاهم لَن یَجْعَل الله لهم علی انبیائه سبیلاً من طریق الحجة»: معنای کلام الهی که فرموده است «هرگز خداوند برای کافران بر مؤمنان سبیل قرار نداده است» این است که کافران در مقابل مؤمنان حجت و برهان ندارند و خداوند از کافرانی خبر داده است که انبیا را به ناحق به شهادت رسانیدند؛ ولی در عین کشته شدن آنان خداوند برای کافران بر پیامبرانش تسلطی از راه حجت قرار نداده است. (37)
 

9. مسیرهای پرواز زنبور عسل

نظام زندگی زنبور عسل براساس الهام تکوینی الهی سامان‌یافته و مسیرها برای پروازش رام و هموار شده است. قرآن کریم می‌فرماید: «ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلَاً یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ». (38) «ذُلُلَاً» جمع «ذلول» یا حال از کلمه «سُبل» است؛ یعنی راه‌هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، در حالی که رام تواند بپیما، یا آنکه حال از ضمیر «فَاسْلُکِی» است؛ یعنی راه‌های پروردگارت را بپیما؛ در حالی که تو منقاد و رام فرمان الهی هستی. (39)
 
نویسنده: عباس کوثری

پی‌نوشت‌ها:

1. احمد فیومی، المصباح المنیر؛ ج 1 و 2، ص 265.
2. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج 3، ص 129-130.
3. حسین راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 395.
4. نحل: 15.
5. طه: 53.
6. نوح: 19-20.
7. حجر: 76.
8. قصص: 22.
9. عنکبوت: 29.
10. سیدمحمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 16، ص 123. سید عبدالحسین طیّب؛ اطیب البیان؛ ج 10، ص 115. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج 16، ص 255.
11. نساء: 51.
12. جلال‌الدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 2، ص 563.
13. نحل: 125.
14. انعام: 116.
15. احزاب: 66-67.
16. توبه: 91.
17. همان، 93.
18. همان، 94.
19. آل عمران: 75.
20. محمود زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 375. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 3 و 4، ص 263.
21. همان. وهبه زحیلی؛ التفسیر المنیر؛ ج 3 و 4، ص 266.
22. شورا: 41-42.
23. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9 و 10، ص 52. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج 25، ص 177.
24. توبه: 38.
25. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان؛ ج 5، ص 218-219. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج 10، ص 94-95.
26. نساء: 94.
27. جلال‌الدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 2، ص 633. سید عبدالله شبّر؛ الجوهر الثمین؛ ج 2، ص 85.
28. توبه: 120.
29. بقره: 195.
30. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 2، ص 64. محمد فخر رازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج 5، ص 115-116.
31. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 1 و 2، ص 516.
32. جلال‌الدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 2، ص 500.
33. احزاب: 4.
34. ص: 26.
35. سیدمحمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 17، ص 195.
36. نساء: 141.
37. ملا محسن فیض کاشانی؛ تفسیر الصافی؛ ج 1، ص 513.
38. نحل: 69.
39. محمود زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 619.
 

منبع:
منبع‌مقاله: کوثری، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.